Friday, May 21, 2010

خوشه خشم

در فاصله هر دو مطلب جدید در وبلاگم ؛ بارها می نویسم و پاک می کنم حقیقتش را بخواهید امروز تا اندازه ای سرخوردهام اما سر خوردهگیهایم را به خشم بدل می کنم تا  برای روز انتقام به کار آید . روزی نیست که به این سرای مجازی سری نزنم و خبری از اعدام و زندان نشنوم . آری ما خشم هایمان را برای روز انتقام به مشت بدل خواهیم کرد . از کشته هایمان پشته می سازید و اینگونه آتش خشم هایمان را شعله ور می سازید می دانیم میخواهید به ما محکی بزنید . جوابمان را خواهید یافت . آیا گمان بردهاید همیشه راهپیمایی های ما با سکوت همراه خواهد بود . خواهید دید که اینگونه نخواهد بود .آیا واقعا می توان از کسانی که دوستانمان را می کشند گذشت .

نمی دانم چه شد که اینگونه زندگیشان را با مرگ ما پیوند زدند . سالها پیش بود  همان زمانها که دنیایی با  این همه بی عدالتی در خاطر نقش نمی بست تا آرزو  کنیم خدایی باشد. نرسیده به بابلسر کنار جاده جمعیتی نشسته بودند ما هم برای ارضا کنجکاویمان ایستادیم جوانی بود که از درد شلاق گریه می کرد و دیگری که شلاق براو فرود می آورد . جماعت می گفتند که عکس خمینی را پاره کرده است .  و من تا ساعت ها در این تفکر که چرا جزای پاره کردن یک عکس تازیانه است . سالها گذشت و من آرزو می کنم کاش خدایی باشد.

25 خرداد را انتظار می کشم . نشد هم روز های دیگری هست بی شک از پای نخواهیم نشست . 


2 comments:

sara said...

چهقدر غم انگيز بود اين حرفهات. انگار حرفهاي خودم باشه كه برا دلخوش كنك خودم هي ازشون طفره برم حالا اينارو كه خوندم كمي عصباني ام!

ehsan said...

ناراحت نباش
"الحكم يبقي مع الكفر و لا يبقي مع الظلم" خدا اگر باشد سبز است