پلیس
دو ردیف ماشین به صف می رفتن که کم کم سرعت کمتر شد و نهایتا سرعت خیلی کمتر شد اینجا بود که یک نفر از سمت راست و در واقع اون طرف خط سفید وسط اتوبان ازهمه اونهایی که این صفوف طولانی رو می پیمودن جلو زد و تا جایی که می تونست جلو رفت و به عنوان یک پیش قراول یک صف جدید اعلام وجود کرد سمت چپ جاده حاشیه ای داشت که حدودا دو ردیف ماشین رو تو خودش جا می داد پشت سری ها سعی کردند عقب نمونن و برای همین این دو ردیف رو تشکیل دادن من درک می کردم آنها خیلی کار داشتند اما آنچه هرگز وجود نداشت دیگری بود تو گویی درذهن این مردم از دیگری اثری نبود . دیگران همانها که به قانون احترام می گذارند همیشه وقت کافی برای سپری کردن در صف های قانونی مسیر اصلی جاده ها را دارند از پلیس نیز اثری نبود او مشغول جریمه آنها بود که در شهر در محل های ممنوع توقف کرده بودند
سید
با سختی بسیار که باید دید تا درک کرد خوشه های برنج قد می کشیدند تا آماده درو شوند و روز جمع آوری محصول درست سر ساعت سید پیدایش می شد سید مرد پیری بود با ریشی بلند و خورجینی بر دوش که دل مردان محله همانها که زحمتها پای این شالیزارها کشیده بودند برای او می سوخت خورجینش را پر می کردند و او هم برایشان دعا می کرد و ساعتی بعد با خورجینی خالی سر ساعت خود را به مزرعه همسایه می رساند درست سر ساعت
معذورات میر حسین
میر حسین برای گفتن حقایق سال 67 معذوراتی دارد کاش روزنامه نگارانی که اکنون در بندند از همین نوع معذورات داشتند کاش .... در این صورت آنان نیز اکنون آزاد بودند کاش سحرخیز به قول خودش امر به معروف نکرده بود . در این صورت بی شک اکنون جنبشی زنده نبود تا میر حسین رهبرش باشد و در این معذورات گیر بی افتد آنجا که نامی از خمینی یا خامنه ای به میان می آید او جانب احتیاط را در پیش می گیرد آیا میر حسین از خامنه ای و خمینی خواهد گذشت . حتی اگر این سکوت حرکتی سیاسی باشد آیا بر طریق حقیقت استوار است آیا مردم حق ندارند بدانند . آیا قرار است میر حسین خوش تشخیص دهد چه هنگام زمان دانستن و اطلاع رسانی به مردم فرا می رسد آیا این خود گونه ای از سانسور نیست . من همچنان از جنبش سبز
و میر حسین حمایت می کنم اما از حقیقت نمی توان گذشت .
بی شک سکوت های طولانی خاتمی میر حسین و دیگرانی که می دانستند در جایگاه فعلی ما بسیار موثر است
دو ردیف ماشین به صف می رفتن که کم کم سرعت کمتر شد و نهایتا سرعت خیلی کمتر شد اینجا بود که یک نفر از سمت راست و در واقع اون طرف خط سفید وسط اتوبان ازهمه اونهایی که این صفوف طولانی رو می پیمودن جلو زد و تا جایی که می تونست جلو رفت و به عنوان یک پیش قراول یک صف جدید اعلام وجود کرد سمت چپ جاده حاشیه ای داشت که حدودا دو ردیف ماشین رو تو خودش جا می داد پشت سری ها سعی کردند عقب نمونن و برای همین این دو ردیف رو تشکیل دادن من درک می کردم آنها خیلی کار داشتند اما آنچه هرگز وجود نداشت دیگری بود تو گویی درذهن این مردم از دیگری اثری نبود . دیگران همانها که به قانون احترام می گذارند همیشه وقت کافی برای سپری کردن در صف های قانونی مسیر اصلی جاده ها را دارند از پلیس نیز اثری نبود او مشغول جریمه آنها بود که در شهر در محل های ممنوع توقف کرده بودند
سید
با سختی بسیار که باید دید تا درک کرد خوشه های برنج قد می کشیدند تا آماده درو شوند و روز جمع آوری محصول درست سر ساعت سید پیدایش می شد سید مرد پیری بود با ریشی بلند و خورجینی بر دوش که دل مردان محله همانها که زحمتها پای این شالیزارها کشیده بودند برای او می سوخت خورجینش را پر می کردند و او هم برایشان دعا می کرد و ساعتی بعد با خورجینی خالی سر ساعت خود را به مزرعه همسایه می رساند درست سر ساعت
معذورات میر حسین
میر حسین برای گفتن حقایق سال 67 معذوراتی دارد کاش روزنامه نگارانی که اکنون در بندند از همین نوع معذورات داشتند کاش .... در این صورت آنان نیز اکنون آزاد بودند کاش سحرخیز به قول خودش امر به معروف نکرده بود . در این صورت بی شک اکنون جنبشی زنده نبود تا میر حسین رهبرش باشد و در این معذورات گیر بی افتد آنجا که نامی از خمینی یا خامنه ای به میان می آید او جانب احتیاط را در پیش می گیرد آیا میر حسین از خامنه ای و خمینی خواهد گذشت . حتی اگر این سکوت حرکتی سیاسی باشد آیا بر طریق حقیقت استوار است آیا مردم حق ندارند بدانند . آیا قرار است میر حسین خوش تشخیص دهد چه هنگام زمان دانستن و اطلاع رسانی به مردم فرا می رسد آیا این خود گونه ای از سانسور نیست . من همچنان از جنبش سبز
و میر حسین حمایت می کنم اما از حقیقت نمی توان گذشت .
بی شک سکوت های طولانی خاتمی میر حسین و دیگرانی که می دانستند در جایگاه فعلی ما بسیار موثر است
2 comments:
من در جایی زندگی میکنم که همسایه بالا شهری ام استخر خصوصی خانه اش رو با شیر آب حیاط پر میکنه و هیچ دغدغه ای نداره بی غم از اینکه اگه منزل امثال ما پمپ آب نداشت از آب شهری فقط شر شر شلنگ آب حیاط اونو می شنیدیم... تازه بر این همسایه مند بالا! با کراواتش و بی ام دبلیوی زیر پایش هیچ گلایه ای نیست که درد مردم را نداند یا نفهمد من در جایی زندگی میکنم که خیلی از آدمهای ظاهرمندش!! استخرهای یواشکی و زیرزمینی شون رو هم با آب شهری پر میکنند و باز هم هیچ غمی ندارند... من در جایی زندگی میکنم كه براي خود مردم وقت و مال و جان هم وطنانشان تا به این حد! ارزشمنده... دوست خوبم همه اينها ولی متاسفانه واقعیت دارند.
oughab khabari azat nist?!
Post a Comment