Thursday, July 1, 2010

چند حقیقت

بیایید حقیقت را بپذیریم بسیجی همین هموطنی است که عربده کشی می کند ناسزا می گوید . چرا از کلماتی مانند بسیجی نما استفاده می کنیم و بدین وسیله از حقیقت می گریزیم بسیجی هرچه که بود امروز چماق بدست سر کوچه ما ایستاده است .
سخنی با خاتمی :
 مرد بزرگ چرا همچنان از جملاتی این گونه استفاده می کنی که بعضی ها به رهبری جفا می کنند و اینگونه از رهبری حمایت می کنی . دوست عزیز رهبری هرگز اجازه نمی دهد کسی به حق او تجاوز کند که امروز کسانی در زندانند که تنها طلب حق خوبش می کردند . او مستبد تر از این حرفهاست .
شما دوست عزیز :
بیایید به خاتمی خامنه ای موسوی کروبی و رفسنجانی میل بزنیم و حرفهایمان را بزنیم . انتظار نتیجه خاصی نداریم اما بی گمان حرکت اجتماعی خوبی است لطفا خواسته ها را بدون توهین بنویسیم . اگر به تعداد زیاد انجام شود بی گمان بی اثر نیست بیایید در جنبش مجازیمان زنده باشیم .
بی گمان زمان انتقاد صریح از رهبری رسیده است . بی گمان باید به طور بسیار وسیع به این مسله پرداخت . بی گمان آقای میر حسین حق دارد در نوشتاری انتقادی به مسله رهبری بپردازد .
.......
اینجا ایران است اواخر دهه 70 .
رفته بود بوشهر رو دستش چفیه انداخته بود . خودش بود . اون روز خانم ها دستشو می بوسیدن و در محضر حضرت سلطان مشکلاتشان را می گفتند هنوز خوب یادم هست دهه 70 بود .(خامنه ای)
اینجا ایران است اواخر دهه 50
تصمیم گرفتن امام صداش کنن و به خاطر این طرح به خودشون می بالیدن به همین سادگی به مردی قداست بخشیدن که زمانی به خاطر تغییر ساعت به شاه اعتراض کرد .(حسن روحانی)
اینجا ایران است سراسر سیاه  . عزایی که کسی در آن عزاداری نکرد.
نخست وزیر مملکتی بود که هزاران نفر رو توی سال 67 بدون دادگاه صالحه کشت و اون سکوت کرد .و هنوز هم به خاطر سکوتش عذر خواهی نکرد .(میر حسین میر ما)
اینجا مجلس است
روی رای همه نماینده ها به خاطر حرف رهبر پا گذاشت تا مورد انتقاد قرار نگیره و حکم حکومتی را باب کرد و هنوز از این اشتباه عذر خواهی نکرد .(کروبی)
اینجا دانشگاه تهران است سال 78
18 تیر78 انقدر که باید از دانشجویان حمایت نکرد تا انجا که هنوز عده ای در زندان هستند . و هنوز هم حمایت کافی از میر حسین نمی کند (خاتمی)
.....
اینجا ایران است اوایل دهه 70
اوایل دهه 70 بود وسط عروسی اومدن  محکم زدن توی گوش داماد و همه تجهیزات موسیقی رو با خودشون بردن فقط به این جرم که عروس و داماد داشتن می رقصیدن می خواین آدرس بدم مازندران جویبار... . من هنوز بچه بودم و این سوال هنوز برام مونده که چرا؟


.......
 اینجا مترو است سرزمین مردان بیمار با نگاه هایی که نگاهی را نمی پایند بدنی را می جویند تا هوس های آویخته شان را تسلایی دهند
......
اینجا ایران است
اینجا از من دیگری خبری نیست هر چه هست من من است
.....
اینجا ایران است سرزمین آرزوهای بچگی حسرت بزرگی

 تونستی دنیا رو نجات بدی
.... خندید
....بگو خودتو تونستی نجات بدی

No comments: